سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یاد دارید که لذتها تمام شدنى است ، و پایان ناگوار آن برجاى ماندنى . [نهج البلاغه]
دوستت دارم
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 5111
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
دوستت دارم
مرتضی

........... لوگوی خودم ...........
دوستت دارم
..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
بخشش[7] . یادت نره دوستت دارم[7] . از خودتم خسته ترم[3] .
............. بایگانی.............
زمستان 1384

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • فقط خودت و خدا

  • نویسنده : مرتضی:: 84/12/17:: 9:30 عصر

    بنام عشق که عشق خداست .

     

     (( و، که چه زیباست آسمان. ))

     

    رهایی بدون دوستان ، اسارت است . آرامش بدون عزیزانم ، هرگز مباد .

    از آنان جدا نیستم پس با آنان خواهم بود مگر آن که به زور و اجبار جدایم کنند .

    بدون دوست ، شیرینی رهایی ، عجب تلخ است ...

     

    انسانها چون پرندگان مهاجر ، مسافرند و در سفر ، هدف این سفر ، پیوستن به او ، وصول به هستی لایتناهی و رسیدن به سرچشمه ی خوبی و زندگی است . برای پیمودن این مسیر و عبور از جهان های پیش رو ، میبایست مانند یک مسافر واقعی عمل کنیم . (( هویت مسافر )) خود را دریابید که این اولین گام سفر است ، و سپس در آن استقرار یابید . آماده سفر باشید ، اجتناب ناپذیر است چون هم اکنون نیز در سفرید .

    برای پیمودن این سفر بیندیشید که :

    از کجا آمده اید و به کجا می روید ؟ برای چه آمده اید و برای چه می روید ؟ آیا تا کنون نیز در حال رفتنید ؟ چگونه مانند یک مسافر زندگی میکنید ؟ اکنون در چه وضعی هستید ؟ آیا سفر را پذیرفته اید ، سفری که در آن هستید ، یا با اعمال و شیوه ی زندگی خود آن را انکار کرده اید ؟

    برای این سفر طولانی به چه چیزهایی نیاز دارید و چه چیزهایی غیر لازم است ؟

    راهنمای سفرتان کیست ؟علائم و روشنایی راهتان چیست ؟

    کدام نشانه در زندگیتان بر خلاف واقعیت سفر است ؟

    ...

    پرندگان مهاجر ، چه درسهایی برای آموختن به انسان دارند ؟ پروردگار متعال آنها را و نه حتی غباری ناچیز در هوا را ، بیهوده و جز برای تعلیم و آشکاری حق ، نیافریده ...

    نخوابید . به خیال فرو رفتن و رویا دیدن ، برای آنکه مشتاق نجات روح خویش است ، چون مرگ است .

    آنکه در خواب است ، سفر را باور ندارد . گمان او این است که زندگی بسیار زودگذر این جهان ، که بسان چشم بر هم زدنی در برابر کل حیات انسان است ، همیشگی و پا برجاست .

    با آنکه میبیند که بسیاری آمده اند و بسیاری رفته اند ، و بسیاری آشکارا در حال رفتنند ، اما خود را مستثنی می پندارد و سفر خود را نمی پذیرد . بهار می آید ، و تابستانی و پاییز ، و سپس زمستان ، حالا چه کسی آنها را باور کند چه نکند . چه آماده باشید و چه نباشید . فصلهای این زندگی و حتی عصرهای جهان ، می آیند و میروند و البته به آهستگی و شاید ناگهان ، شما را نیز همراه خود می برند . همانطور که آمده اید حتماً میروید و در این تردیدی نیست . مرگ ، ناگهان رفتن است و گر نه هر لحظه در حال رفتنید . مسافری که مانند مسافر زندگی نکند ، جریان زندگی را در خود متوقف می کند . این سفر ، این حرکت کردن ، به معنی رشد و پیشرفت شماست . به معنی عبور از جهانها و تجربه ی سطوح هستی و مراتب حضور خداست . این سفر ، نزدیک شدن خودآگاهی به خدا آگاهی است ...

    در این سفر است که روح الهی ، روحی که اینک در درون انسانها در قالبی چون سنگ و یخ فرو رفته و ضعیف و ناتوان گشته ، روحی که به هزار بند و زنجیر شده ، سیال و جاری می شود و آزاد و رها میگردد، و در نور خود آشکار ...

    مسافر چگونه زندگی میکند ، همانطور زندگی کنید . این شیوه ی پیمودن است .

    مانند مسافر الهی زندگی کنید . کسی که در سیر الهیست و در تلاش برای القاء دوباره . مسافر الهی خوب و متعال زندگی می کند زیرا راهبر و هدایت کننده ی اصلی او ، که خود حقیقت است ، خوب و متعالی است .

     

    جاودانگی آنسوی مرگ است ، می توان از مرداب رفت و با آسمان یکی شد ...

                                                                           بیایید برویم . بیایید . بیایید


    نظرات شما ()

       1   2   3   4      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ